جدول جو
جدول جو

معنی پا تو - جستجوی لغت در جدول جو

پا تو
ساق کج، پارچه ی نوار مانند ضخیم و پشمی که به ساق پا و پنجه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پالتو
تصویر پالتو
لباس زمستانی ضخیم و بلند که روی لباس های دیگر بر تن می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاتو
تصویر پاتو
ظرف گلی بزرگ که گندم یا جو در آن بریزند، خانۀ عطارد، خانۀ مریخ
فرهنگ فارسی عمید
(تُ)
از کلمه فرانسوی پالت . پوششی ضخیم که مردان و زنان بر روی دیگر جامه ها پوشند
لغت نامه دهخدا
خانه عطارد و آن برج جوزا و سنبله است، خانه بهرام (مریخ) وآن برج حمل و عقرب باشد، (برهان قاطع) :
گر تیر فلک عرض دهد منصب کلکش
بی آب شود خنجر بهرام به پاتو،
شمس طبسی،
، ظرفی از گل که گندم و جو در آن کنند، و بی هیچ شک کلمه پاتو مصحف تاپوی معمول همه نواحی ایران است که بمعنی خمهای گلین برای داشتن گندم و جو و آرد دارند، و معنی خانه عطارد و خانه بهرام که به کلمه میدهندبنظر نمی آید بر اساسی درست باشد، و شاید پاتوی شمس طبسی هم همان تاپو است،
نام مبارزی، نام موضعی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پا دو
تصویر پا دو
وردست، شاگرد دکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالتو
تصویر پالتو
لباس ضخیمی که مردان و زنان بر روی جامه دیگر پوشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتو
تصویر پاتو
ترکی تاپو از آوند ها (ظروف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا تولوژی
تصویر پا تولوژی
آسیب شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا توژن
تصویر پا توژن
عاملی که باعث بیماری می شود
فرهنگ لغت هوشیار
((تُ))
لباسی ضخیم که مردم برای گرم نگاه داشتن بدن روی لباس های دیگر می پوشند
فرهنگ فارسی معین
داهله کا، دو چوب شاخک دار که پا بر آن نهاده و راه روند، وسیله ای در.، چوبی که برای استحکام بیل به محل اتصال دسته ی آن فرو می کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
پاپیچ شال پارچه ای ضخیمی که بدور ساق می پیچند پاتاوه
فرهنگ گویش مازندرانی
تاب دادن فراوان، تاب بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
ساق پیچ، پاتاوه
فرهنگ گویش مازندرانی
اهلی، حیوان خانگی
دیکشنری اردو به فارسی